کد مطلب:40496 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:273

آزادی در جمع آوری زکات















همچنین در مساله جمع آوری زكات، حضرت به مردم آزادی می دادند،

[صفحه 24]

در نامه ی بیست و پنجم نهج البلاغه كه تماما مربوط به زكات است حضرت سفارشهای مفصل و دقیق و عادلانه ای به مامور خود برای دریافت زكات می نمایند. در آن زمان واحدیاب و ارزیاب و كارشناس مالیاتی و سر ممیز و حسابدار و صندوقدار و. .. یك تن بوده است. و حضرت بخش اداری را بیجا متورم نمی كردند و یكی از ادله موفقیت ایشان آزادی دادن به مردم بود. خود مردم آزادانه و با ایمان به خدا و رهبری، بسیاری از كارها را انجام می دادد. حضرت با رای و بیعت مردم به خلافت ظاهری رسید وبا رای مردم و پرداخت داوطلبانه، زكات جمع می كرد.

در آن نامه ابتدا می فرماید: انطلق علی تقوی الله وحده لا شریك له و لا ترو عن مسلما[1] با ترس از خدای یگانه ی بی همتا حركت كن و برو و مبادا مسلمانی را بترسانی و تجتازن علیه كارها و اگر دوست ندارد بر (زمین و باغ و خانه ی) او گذر مكن و لا تاخذن منه اكثر من حق الله فی ماله بیشتر از حق خدا از او مگیر. یعنی خداوند نصابی را معین فرموده است كه نصاب زكات را فقهای گرامی در كتب فقهی نوشته اند دقیقا مطابق قانون شرع،حق خدا را بگیر. و یك شاهی بیشتر نگیر.

فاذا قدمت علی الحی فانزل بمانهم وقتی بر محله و قبیله ور وستایی وارد می شود. این روستا یك چشمه ی آبی دارد كه در بلندی قرار دارد و تو بر آن چشمه فرود آی. من غیر ان تخالط ابیاتهم مبادا به خانه هایشان قدم بگذاری و به دل آبادی بروی و جایی كه نوامیس آنان رفت و آمد می كنند مزاحمت و ناراحتی ایجاد كنی.

ثم امض الیهم بالسكینه و الوقار حتی تقوم بینهم. آنگاه با متانت به سوی آنها حركت كن تا بین آنان بایستی. یعنی حضرت تاكید می فرمایند: با تكبر و گردنكشی راه نرو پایت را محكم به زمین نزن. (زیرا قدرت پای تو آنقدر نیست كه زمین بشكافد و قامتت آنقدر بلند نیست كه از كوهها تجاوز كند)[2] پس مثل آدم راه برو. فتسلم علیهم و لا تخدج بالتحیه لهم بر آنان سلام كن و در سلام و احوالپرسی، بخل به خرج نده. یعنی چرب و نرم احوالپرسی كن. گرم و گیرا برخورد كن. البته

[صفحه 25]

مطابق عرف رایج همان آبادی صحبت كن. و هر قبیله ای به گونه ی خاصی احوالپرسی گرم دارد تو همانگونه برخورد كن.

ثم تقول عبادالله ارسلنی الیكم ولی الله و خلیفته لاخذ منكم حق الله فی اموالكم. سپس می گویی: ای بندگان خدا خلیفه ی خدا كه امیرالمومنین است مرا فرستاده برای اینكه حقی را كه خداوند در مال شما دارد از شما بگیرم فهل لله فی اموالكم من حق فتودوه الی ولیه؟ ایا كسی زكات دارد؟ آیا حق خدا در مال كسی هست؟ فان قال قائل: لا، فلا تراجعه آنگاه اگر كسی گفت نهبه او مراجعه نكن و اصلا به سراغ او نرو. به او شك نكن و با خودت نگو شاید دروغ بگوید. اعتماد مردم را از خودت سلب نكن. مردم باید به مسئولان حكومت اعتماد داشته باشند. مالیا كم ولی با علاقه و ایمان بهتر از زیاد و بدون رضایت است. و ان انعم لك منعم و اگر كسی جواب مشیت داد و گفت بله،من زكات باید بپردازم در آن هنگام چنین عمل كن: فانطلق معه من غیر ان تخیفه او توعده او تعسفه او ترهقه یعنی با او حكرت كن بدون آنكه او را بترسانی و بیم دهی یا رنجیده خاطرش سازی و یا برایش زحمت درست كنی. یعنی با او انسانی برخورد كن.

فخذ ما اعطاك من ذهب او فضه از طلا و نقره هر چه به تو داد بگیر. نكته ای بسیار زیاد در جای جای این نامه آمده، مساله آزادی دادن به مردم است. می گوید هر چه او به تو داد، نه هر چه كه تو می خواهی. فان كان له ماشیه او ابل فلا تدخلها الا باذنه یعنی اگر زكات دهنده گوسفنددار است. دامدار و گله دار است. بدون اجازه ی او وارد گله اش مشو. ابتدا از او اجازه بگیر و ادب را رعایت كن. دلیل وارد نشدن را نیز فرموده است: فان اكثرها له برای این كه اكثریت گله مال دامدار و اقلی آن حق امام است. از چهل گوسفند یكی مال ما و سی و نه راس مال دامدار است. و اگر اكثر دام مال ما بود حق رفتن داشتی بنابراین اجازه بگیر و برو. فاذا اتیتها فلا تدخل علیها دخول متسلط علیه و لا عنیف به هنگامی كه وارد گله اش شدی نگاه مالكانه به گوسفندان مكن سلطه گر و آمر و حاكم مباش و همچنین او را به زحمت و سختی نینداز.

[صفحه 26]

و لا تنفرن یهیهمه و لا تفزعنها چهارپایی را رم مده و مترسان و صاحبش را مرنجان و لا تسون صاحبها فیها.

به همین شكل حضرت شرح می دهند و ظرافت ها و نكات روانی انسان را در نظر گرفته و دستور كار ارائه می دهند. دستور كاری كه حاوی بهترین و اخلاقی ترین و انسانی ترین درسها برای وزارت دارایی و اداره ی گمرك و امثال اینها است.

كیفیت گرفتن زكات بعد از همه ی آن سفارشها حضرت می فرمایند وقتی وارد گله مردم شدی گوسفندان را دو قسمت كن. مثلا اگر سیصد و بیست راس گوسفند دارد آنرا به دو گله یكصد و شصت راسی تقسیم كن و از صاحبش سوال كن كدام دسته را می خواهی؟ هر كدام را كه دوست دارد بردارد و تو اعتراض به انتخاب او مكن. آنگاه صد و شصت راس باقی مانده را به دو گروه هشتاد تایی تقسیم كن و مجددا از او سوال كن كدام را دوست داری برداری هر كدام را كه برداشت اعتراض نكن و گروه دیگر هشتادتایی را دو قسم كن و به همین شكل به تقسیم گوسفندان ادامه بده تا حق خدا یعنی زكات را از او دریافت كنی. اگر پس از تقسیم احساس نارضایتی كرد و درخواست فسخ نمود فسخ كن و دوباره تمام این كارها را تكرار كن تا بالاخره راضی گردد و با رضایت كامل و آرامش خاطر زكاتش را داده و مال خدا را بپردازد این راه اسلامی مالیات گرفتن است. دولتهایی كه این راه را نمی روند انسان را نشناختند و نمی فهمند باید اول خودشان را تربیت كنند و بعد مردم را درست تربیت كنند. وقتی مردم خدا را شناختند، قوانین خدا را شناختند، انسان و انسانیت را درك كردند با دست خودشان و آزادانه و با میل و رغبت كامل مالیات خود را می پردازند.

مساله آزادی دادن به مردم در تمام ابعاد حكومت حضرت امیر یك واقعیت تاریخی و غیر قابل انكار است.


صفحه 24، 25، 26.








    1. نهج البلاغه، نامه ی بیست و پنجم (در شرح عبده، ج 2، ص 24 و در تجرمه و شرح فیض الاسلام، صفحه ی 870 و در نسخه ی صبحی صالح، صفحه ی 380).
    2. به سوره ی اسراء، آیه ی 38 رجوع كنید: و لا تمش فی الارض مرحا انك لن تخرق الارض و لن تبلغ الجبال طوعا.